سخن 71- نکوهش بی تابی در مصیبت
وَ رُوِىَ اَنّهُ عَلَيْهِ السَّلامُ لَمّا وَرَدَ الْكُوفَةَ قادِماً مِنْ صِفّينَ مَرَّ بِالشَّباميّينَ،
روایت شده: آن حضرت زمانی که از صفّین به کوفه آمد به شَبامیان عبور کرد،
فَسَمِعَ بُكاءَ النِّساءِ عَلى قَتْلى صِفّينَ، وَ خَرَجَ اِلَيْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبيل
صدای گریه زنان را بر کشته های صفّین شنید، حرب بن شُرَحبیل
الشَّبامِىُّ وَ كانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ، فَقالَ عَلَيْهِ السَّلامُ لَهُ: -
شَبامی که از سران قبیله اش بود به جانب حضرت آمد، امام به او فرمود:
اَتَغْلِبُكُمْ نِساؤُكُمْ عَلى ما اَسْمَعُ؟! اَلاتَنْهَوْنَهُنَّ عَنْ هذَا الرَّنينِ؟!
زنانتان بر آنچه از آنان می شنوم بر شما مسلّطند؟! چرا آنان را از ناله زدن منع نمی کنید؟!
وَ اَقْبَلَ حَرْبٌ يَمْشى مَعَهُ وَ هُوَ عَلَيْهِ السَّلامُ راكِبٌ، فَقالَ لَهُ:- اِرْجِعْ،
حرب می خواست پیاده در رکاب حضرت حرکت کند، به او فرمود: بازگرد،
فَـاِنَّ مَشْىَ مِثْلِكَ مَعَ مِثْلى فِتْنَةٌ لِلْوالى، وَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ.
که پیاده آمدن چون تویی با من موجب فتنه برای حکمران، و خواری برای مؤمن است.