سخن 116- دل نبستن به دنیا

وَ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: - يااَيُّهَا النّاسُ، مَتاعُ الدُّنْيا حُطامٌ

و آن حضرت فرمود: ای‌ مردم، کالای‌ دنیا گیاهی‌ است خشک و

مُوبِئٌ، فَتَجَنَّبُوا مَرْعاهُ، قُلْعَتُها اَحْظى مِنْ طُماْنينَتِها،

وباخیز، از چراگاه آن بپرهیزید، چه اینکه دل کندن از آن لذت بخش تر از اعتماد به آن است،

وَ بُلْغَتُها اَزْكى مِنْ ثَرْوَتِها، حُكِمَ عَلى مُكْثِر

و به اندازه برداشت کردن ازدنیا پاکیزه تر از اندوختن آن است، برآن که به افزون کردن

مِنْها بِالْفاقَةِ، وَ اُعينَ مَنْ غَنِىَ عَنْها بِالرّاحَةِ.

ثروت اقدام کند حکم به تهیدستی‌ شده، وآن که درآن کوس بی‌ نیازی‌ زده به آسایشش کمک گشته.

وَ مَنْ راقَهُ زِبْرِجُها اَعْقَبَتْ ناظِرَيْهِ كَمَهاً. وَ مَنِ اسْتَشْعَرَ

آن را که زیور دنیا به شگفتی‌ اندازد کوردلی‌ از پی‌ درآید، و آن که عشقش

الشَّغَفَ بِها مَلاََتْ ضَميرَهُ اَشْجاناً، لَهُنَّ رَقْصٌ عَلى

را به دل گیرد خاطرش را از اندوهها پر کند که برای‌ آن اندوهها در

سُوَيْداءِ قَلْبِهِ، هَمٌّ يَشْغَلُهُ وَ غَمٌّ يَحْزُنُهُ، كَذلِكَ حَتّى

سویدای‌ قلبش خلجان است، اندوهی‌ مشغولش دارد، و غمی‌ محزونش کند، چنین است تا

يُؤْخَذَ بِكَظَمِهِ فَيُلْقى بِالْفَضاءِ، مُنْقَطِعاً اَبْهَراهُ، هَيِّناً عَلَى

نَفَس گلوگیرش شود و او را به بیابان اندازند، در حالی‌ که رگهای‌ حیاتش قطع شده،

اللّهِ فَناؤُهُ، وَ عَلَى الاِْخْوانِ اِلْقاؤُهُ. وَ اِنَّما يَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ اِلَى

نابود کردنش بر خدا، و انداختنش به گورستان برای‌ دوستان آسان است. مؤمن با دیده

الدُّنْيا بِعَيْنِ الاِْعْتِبارِ، وَ يَقْتاتُ مِنْها بِبَطْنِ الاِْضْطِرارِ،

عبرت به دنیا می‌ نگرد، و از آن از باب اضطرار به اندازه شکم برمی‌ دارد،

وَ يَسْمَعُ فيها بِاُذُنِ الْمَقْتِ وَالاِْبْغاضِ. اِنْ قيلَ اَثْرى قيلَ

و وصف دنیا را به گوش خشم و دشمنی‌ می‌ شنود. اگر بگویند ثروتمند شد بعد از اندکی‌ می‌ گویند

اَكْدى، وَ اِنْ فُرِحَ لَهُ بِالْبَقاءِ حُزِنَ لَهُ بِالْفَناءِ.

به تهیدستی‌ نشست، و اگر به بودنش شاد شوند به مرگش اندوهگین گردند.

هذا وَ لَمْ يَأْتِهِمْ يَوْمٌ فيهِ يُبْلِسُونَ!

این است وضع دنیا، وهنوز اهل دنیا را روزی‌ که در آن نومید شوند نیامده!